هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر