جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
در حجم قنوتها دعا تعطیل است
یاد از تو - غریب آشنا! - تعطیل است
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر