آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما