شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما