به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم