کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی
دارد به دل صلابت کوه شکیب را
از لحظهای که بوسه زده زخم سیب را
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
با سر رسیدهای! بگو از پیکری كه نیست
از مصحف ورقورق و پرپری كه نیست
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست
ای روح زلال! نور کوثر داری
تو عطر گل یاس پیمبر داری
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی