ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش