شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش