ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش