گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش