من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
سلام خاک رسولان! سلام ارض فلسطین!
چقدر زخم به تن داری ای ستارۀ خونین
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت