در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش