هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد