تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد