خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت