گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت