چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت