بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا