تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا