در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا