الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا