لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
يارب از فرط گنه، نامهسياهم چه كنم
گر نبخشى ز ره لطف گناهم، چه كنم
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا