دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من