در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من