دید خود را در کنار نور و نار
با خدا و با هوا، در گیر و دار
قلم به دست گرفتم که ماجرا بنویسم
غریبوار پیامی به آشنا بنویسم
آینه با آینه شد روبهروی
خوش بود آیینهها را گفتوگوی
کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفتهست
صراط را ز همین راه مستقیم گرفتهست
ای بهشت آرزوهای علی
ای دو چشمت دین و دنیای علی