سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه