در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
انگار پی نان و نوایید شما
چون مردم کوفه بیوفایید شما
به یاری تو به میدان کارزار نیاید
جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید
آزادیام اینکه بندۀ او باشم
در سینه دل تپندۀ او باشم
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا