میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست