هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
به میدان میبرم از شوق سربازی، سر خود را
تو هم آماده کن ای عشق! کمکم خنجر خود را