این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
يارب از فرط گنه، نامهسياهم چه كنم
گر نبخشى ز ره لطف گناهم، چه كنم
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم