و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را
خبر داغ است و در آتش میاندازد جگرها را