تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را