امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را