فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را
خبر داغ است و در آتش میاندازد جگرها را