سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است