چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم