چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم