دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم