ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم