بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من