امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم
از بندگی حضرت معبود زدیم
ای کوی تو، کعبۀ خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
ای نقطهٔ عطف آفرینش
روح ادب و روان بینش
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
بلبل چو یاد میکند از آشیانهاش
خون میچکد ز زمزمۀ عاشقانهاش
سلام فاطمه، ای جلوۀ شکیبایی
که نور حُسن تو جان میدهد به زیبایی
ساز غم گر ترانهای میداشت
آتش دل، زبانهای میداشت