سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادری و هم یار پدر
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
سلام فاطمه، ای جلوۀ شکیبایی
که نور حُسن تو جان میدهد به زیبایی