شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين