پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد