چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم