پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد