پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟