پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید