پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید