پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد